پـــــــــل رنگـــــین کمــــان
درست آن طرف بهشت جایی به نام پل رنگین کمان وجود دارد . وقتی حیوانی که به یکی از افراد این دنیا نزدیک باشد می میرد ، به پل رنگین کمان می رود . آن جا مرغزارها و تپه هایی برای تمام دوستان ویژه ما وجود دارد تا بتوانند در کنار هم بدوند و بازی کنند . مقدار زیادی غذا ، آب و نور خورشید تا دوستان ما گرم و راحت باشند . تمام حیواناتی که مریض یا مسن بودند ، سلامت و توان خود را باز یافته و آن هایی که آسیب دیده یا معلول بودند ، دوباره سالم و قوی شده اند . درست همان طور که از قبل آن ها را به یاد داریم ، حیوانات خوشحال و خرسندی هستند به جز یک مورد کوچک و آن این که همه آن ها برای شخصی که خیلی برایشان ویژه بوده ، کسی که مجبور بودند او را ترک کنند ، دل تنگ شده اند . آن ها همه با هم می دوند و بازی می کنند اما روزی خواهد آمد که ناگهان یکی از آن ها می ایستد و به دور دست نگاه می کند ، برقی در چشمان خیره اش و لرزشی بر اندامش از اشتیاق به وجود می آید . ناگهان او شروع به دویدن و جدا شدن از گروه می کند . روی چمن سبز پرواز کرده و پاهایش او را سریع و سریع تر پیش می برند و به شما نزدیک می شود . بوسه هایی از شادی مانند باران بر صورت شما نشسته و شما به چشمان حیوان خانگی خود نگاه می کنید ، چشمانی که بیش از همه به آن اعتماد دارید . وقتی شما و دوست ویژه تان بالاخره در این تجدید دیدار خجسته به هم ملحق می شوید دیگر هرگز جدا نخواهید شد . با اینکه زمان زیادی از زندگی تان گذشته ولی همیشه در قلب شما جا داشته و آن لحظه است که با هم از پل رنگین کمان عبور خواهید کرد .
تست